
| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
خبرنامه وب سایت:
آمار
وب سایت:
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 818
بازدید ماه : 835
بازدید کل : 23096
تعداد مطالب : 193
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1
نام شما : |
ایمیل شما : |
نام دوست شما: |
ایمیل دوست شما: |
حدودای ساعت ۱۰ صبح بود داشتم تو چند تا کوچه بالاتر از خونمون قدم میزدم ؛
یهو چشم به حجله عزایی که کنار در یکی از خونه ها برپا شده بود افتاد !
اصولا از این لحظه ها خوشم نمیومد و همش با عجله صحنه رو ترک میکردم . . .
اما اینبار با بقیه دفعات یه فرقایی داشت !
رو حجله عکس یه جوون ۱۶ / ۱۷ ساله چسبیده بود !
دوروبر حجله چهار پنج نفر از رفیق هاش که اونام کم سن و سال بودن زانو غم گرفته بودن !
دلم نیومد ساده بگذرمو برم !
رفتم نزدیک تر باهاشون دست دادمو تسلیت گفتم . . .
بعد از خوندن فاتحه برای شادی روحش،یکی از رفیقاش رو کشیدم کنارو پرسیدم چطور فوت کرده؟تصادف کرده؟!
اونم با یه نگاه به حلقه ی توی دستم ازم پرسید متاهلی داداش؟گفتم آره،چطور؟
گفت ایشالا خوش بخت بشی؛گفتم فدات . . .
بعد از چند ثانیه سکوت بهم نزدیک تر شد و گفت:قرص خورد،۶۰ تا ترامادول انداخت بالا و مارو تنها گذاشت!
کمی خودمو عقب کشیدمو پرسیدم آخه چرا؟!
گفت:۱سالی میشد به یه دختر علاقه شدیدی پیدا کرده بود جوری که حاضر بود براش جونشم فدا کنه . . .
چند باری بخاطر دختره با خونوادش بحثش شده بود،یکی دو بار هم با پدر دختره دهن به دهن شده بود . . .
خلاصه نه خونواده خودش راضی بودن که این دو تا عاشق به هم برسن و نه خونواده دختره . . .
من سرمو به نشانه ناراحتی تکون دادمو سکوت کردم تا ادامه حرفاشو بزنه،رفیقش آهی کشید و ادامه داد:
بچه بدی نبود،همه ازش کم و بیش راضی بودن،اما حالا بخاطر کاری که کرده نظر مردم نسبت بهش عوض شده!حالا بگذریم که چه بلاهایی رو سر دختره اومده و میخواد بیاد!
با رفیقش خداحافظی کردمو به قدم زدنم ادامه دادم،بعد از چند دقیقه اشکم دراومد و خدا رو شکر کردم که منو به عشقم رسونده.
ازم تشکر کرد که تو مراسم دوستش شرکت کردم و ازم خواست که برای آمرزشش دعا کنم و بعد هم خداحافظی کردیمو از مجلس خارج شدم.
. . . و آیا خدا او را مورد آمرزش و رحمتش قرار میده یا نه؟!
وقتی زمزه های افرادی که تو مراسمش شرکت کرده بودن تو گوشم میپیچه از همه چی بدم میاد . . .
برای شادی روحش صلوات میفرستادن اما بعد از تموم شدن ذکراشون شروع به جانماز آب کشیدن میکردن . . .
واقعا خیلی دلم گرفت از پچ پچاشون!
* من هرگز نمیگم کار این پسره ۱۷ ساله درست بوده،خودکشی به هر دلیلی هم که باشه حرام و مجازات سختی در پی داره اما کاش بجای حرف زدن پشت مرده و تریپ مرجع تقلیدی ورداشتن،قبل از وقوع این حادثه راهی جلو پای این جوون میذاشتید!
واقعا نداشتن کار و پول و سن مجاز ازدواج ارزش از دست دادن یه جوون رو داره؟!
واقعا آدم زبونش از کار میوفته!نمیدونه بگه “خدا بیامرزتش یا نیامرزتش” ؟!؟
” این داستان کاملا واقعی واقعی واقعی و در تاریخ ۹۱/۷/۱۰ اتفاق افتاده بود “
دلم کلی گرفت موقع نوشتن این داستان غمگین و تلخ،امیدوارم درس عبرتی واس آینده شه نه اینکه مد شه هر کی عاشقه و به عشقش نرسیده بزنه تو خط خودکشی!
نظرات شما عزیزان: